خدای من !چه سفر دور و درازی.خرق عادت کردن واز هیاهو کردن نترسیدن و بادل صادق بودن

وبا علم اینکه افرادی روشن وباسواد  که دارای فضیلتهای والای انسانی هستند  دلنوشته های بنده ای جاهلی را در عبور از کویر وبلاگی که دچار خشکسالی گشته مرور کنند ونه تنها توشه ای نیابند بلکه در واگویی بخشی از یک سفر طولانی که مصادف گشت بادوری از اینترت  دچار سرگردانی وحیرت شوندکه ایا برای رسیدن به خود سازی هرچند نسبی  کنجی نشستن وسیری در اعماق درون داشتن نیست؟ چگونه کسی که در همان اغاز راه درجستجوی شناخت خود باکودک  درونش انچنان سرگرم بازی کودکانه وجدال ناشیانه گردیده وگرد پریشانی وغبار غم  بر چهره افشانده که رسالت انسانی و دینی خود را فراموش کرده است میتواندمدعی نشان دادن راه یه انسانهای که شدیدا نیازمندشناخت خودشان هستند باشد.!تقارن این موج وتوجه این باور با ورود به ماه مهمانی خدا ولو در  غربت بودن ومحروم ازبسیاری  فیوضات و برکتهای رمضان نه تنها برایم مبارک بلکه فرصتی برای دوباره بودن واز قفس رهاشدن است. وچشم امید به خدا داشتن.

خدا را چه دیدی؟۰۰۰۰۰وشایدپینه دوز شدن. 

مدتا یه پینه دوز بود دلا رو  وصله می کرد...... 

خدایا توی این ماه دلم به تو سپردم .دلم اسمونی نگه دار.