قسمت دوم
شیخ را چون اربعین اّخر رسید از امامش پیک دعوت در رسید
همچنان مشغول ورد وذکر بود در میان ذکر خوابش در ربود
حاجتش اّخر سوی حجت کشاند قاصدش بر ناقه اّورد ونشاند
شیخ را انجا بیک لمحه بصر در بهشتی منزل اوردش بسر
دید ناگه جنتی اراسته وندر و حوران که از حق خواسته
طرفه غلمانها یک از یک خوبتر در جمال از حوریان مطلوب تر
یک تن از حوران که بودی بینظیر نزد وی اّمد که ای شیخ کبیر
اینک از بهر تو در باغ جنان بسته عقدم حضرت صاحب زمان(عج)
در زمان برخیز وکام از من بگیر باده ازمن خواه وجام از من بگیر
چشم شیخ افتاد چون بر روی حور دام عقلش شد خم گیسوی حور
خواست از شهوت در اّویزد بوی ناگهش پیک امام اّمد که هی
خیز کاینک حضرت صاحب زمان(عج) کرده امرت برجهاد وبذل جان
شیخ را چون پیش امد روزگار شب شد اندر روزگارش روزگار
برق شهوت سوخت شهر غیرتش کرد گردون غرق بحر حیرتش
پیک شه را گفت اّن شیخ کبار کز جهاد ایندم مرا معذور دار
ادامه دارد
ولادت با سعادت یگانه منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله حجت بن الحسن
مهدی موعود (عج) برهمه ارادتمندانش مبارک.
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیب ترکه چه اسان
نبودنت شده عادت.
چه بی خیال نشستیم.
نه کوششی نه وفایی!
فقط نشسته وگفتیم: خدا کند که بیایی...خدا کند که بیایی...
بیاییم برا سلامتی وفرج اّقامون دعا کنیم وصلوات بفرستیم وصدقه بدییم
افضل الاعمال انتظارالفرج:برترین کارها انتظار فرج است
فانّ ذلک فرجکم:پس بدرستی که فرج امام زمان (ع) فرج خود شماست
عیدی
قابل توجه دوستان وعزیزانی که شمع وجودشان در فراق عزیز غایب از نظر
می سوزد.بخشی از اشعار منتخب در این وبلاگ از دیوان شمع جمع مرحوم فواد کرمانی است.(قابل توجه دوستان سوال کننده)
منتخبی از مثنوی بلند که تشابهی با وصف حال یه پینه دوز مفلوک درمانده
از سفر دارد را در چند قسمت تقدیم می کنم باشد که تامل وتدبری در راه وتوشه ای برای سفر باشد و امرزشی برای ان پینه دوز مرحوم که درحسرت سوخت.
.......شیخ را یکروز در طی مقال از ظهور مهدوی(عج) کردم سوال
چون ز وی پرسیدم این سر نهفت شیخ سرّم دید وزین سرّ م نگفت
او چو ناقص یافت استعداد من خواست در طی زمان ارشاد من
اندک اندک باب عرفان باز کرد با من از اسرار این اغاز کرد
بر من از اسرار ایات کتاب مینمود از علم خود کشف حجاب
هر چه من در کشف سرّ بودم مصر او همی زد پردها بر کشف سرّ
خون دل هر چند میشد بیشتر او نمیزد بر رگ دل نیشتر
او زگفتن هرچه تقوا مینمود رغبت من برشنیدن میفزود
خرده خرده پخته کرداین خام را داد اتش خرمن اوهام را
باز چون روزی بخلوت دیدمش از ظهو ر شه خبر پرسیدمش
گفتم او را سر این غیبت زچیست گفت شه را غیبتی از خلق نیست
جلوه او را ز ابداع ظهور در عوالم هست انواع ظهور
یک ظهور از وی در انفس مضمر است واندر افاقش ظهور دیگراست
زانکه عالم هست انسانی کبیر وایتی از اوست انسانی صغیر
اّنچه در غیب جهان اکبر است منطوی اندر جهان اصغر است
کز طبیعت اّنچه با دریا بود برحکیم از قطره هم پیدا بود
............................
گر ترا عرفان قا‌ئم نیت است معرفت اینجا بنورانیت است
روی او پیدا بچشم جسم نیست جسم را در عالم جان اسم نیست
چون ظهور او ظهور باطن است اهل باطن نیست هرکه با تن است
دیده باطن ز باطن باز کن وانچه بینی دیده بروی باز کن
یا قدم مگذار درکوی ولا یادمادم مستعد شو بر بلا
شاه دین را نیست برخوان ظهور گر پلو میخواهی و لحم طیور
از پلو بگذر که در طی طریق قرمه باید گشت اینجا ای رفیق
این ظهور ترک هستی کردن است نی ظهور تن پرستی کردن است
گر ترا میل شراب وشربت است پا منه اینجا که اینجا ضربت است
اّن شنیدستم که جمعی از کرام اّرزوشان بود دیدار امام
جملگی گفتند کاین غیبت زچیست گرازاین باشد که شه رایار نیست
ما خود اینک لشگری اّماده اییم نصرتش را تا بجان استاده اییم
هر یکی را ادعا بودی که من جان فشانم بهر اّن شاه زمن
بر نفاق از چارسو بستند سد اتفاق اّوردشان تا چهار صد
باز چهل تن از میان صد چهار منتخب گشتند بر انجام کار
وز چهل تن چارتن وز چارتن منتخب شد باز شیخی ممتحن
اربعینی رفت در مسجد نشست باب مسجد را بروی خلق بست
با تضرع اّن شریف نیکنام از خدا می خواست تشریف امام
ادامه دارد............
برا سلامتی امام زمان(عج) صلوات