دلی نداشتم اّنهم که بود یار ببرد

کدام دل که نه اّن یار غمگسار ببرد

 

به نیم غمزه روان چو من هزار ربود

به یک کرشمه دل همچو من هزار ببرد

 

هزار نقش برانگیخت اّن نگار ظریف

که تا نقش دل زدستم اّن نگار ببرد

 

به یادگار دلی داشتم زحضرت دوست

ندانم از چه سبب دوست یادگار ببرد

 

اگر چه در دل مسکین من قرار گرفت

ولیکن از دل مسکین من قرار ببرد

 

به هوش بودم و با اختیار در همه کار

زمن به عشوه گری هوش واختیار ببرد

 

کنون نه جان ونه دل دارم ونه عقل ونه هوش

چو عقل وهوش ودل و جان که هر چهار ببرد

یکی قطره باران ز  ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جائیکه دریاست من کیستم؟

گر او هست حقا که من نیستم

چو خودرابه چشم حقارت بدید

صدف در کنارش به جان پرورید

سپهرش به جائی رسانید کار

که شد نامور لؤلؤ  شاهوار

بلندی از اّن یافت کو پست شد

در نیستی کوفت تا هست شد

در این ماه مبارک و در هفته دفاع مقدس یاد وخاطره همه رزمندگان و جانبازان و

شهدای جنگ تحمیلی را گرامی بداریم٬ همان کسانی که با اخلاص وتواضع

خودشان را ندیدند وخدارا دیدند وبرای ایران عزیز شرف واّبرو خریدند. دعای حضرت ولی عصر(عج) بدرقه راهشان باد.اگه دوست داشتید با یه لبخند راز اّلود

صلوات بفرستید.